حیوانات

محل تبلیغ شما تهران گراف


ا

 ببر يكي از گونه‌هاي برجسته طبيعت است. سرشار از زيبايي و افسونگري. تنها رقيب او در قدرت و زيركي انسان است. چه مواجهه با ببر از ميان ميله‌اي محوطه يك باغ وحشي باشد يا يك نگاهي آني در طبيعت. وقتي كه با گام‌هاي آهسته براي شكار كمين كرده است. نگاه اين گربه بزرگ با چشمهاي قرمز مثل آتش، به راحتي فراموش نخواهد شد. بدن ببر، ستبر و در عين حال حساس است. عضلات آهنين در پشت و شانه ببر در موقع حركت موج مي‌زند. ببر بزرگترين عضو خانواده گربه‌سانان است. بعضي از ببرها بيش از چهار متر طول و حدود 318 كيلوگرم وزن دارند دندان‌هاي قدرتمند آن به اندازه انگشت انسان است كه با آن مي‌تواند شكارهاي بزرگ را در يك لحظه بكشد و حتي مي‌تواند حريفاني به بزرگي فيل يا كرگدن را از پا درآورد. وقتي ببري به حالت گشت زدن است، فضاي جنگل سنگين به نظر مي‌رسد و هوا با بانگ خطر در خور توجهي مي‌شكند. بر طبق برآوردها تعداد ببرها قبل از سال 1900 بالغ بر صدها هزار بوده است. ولي امروزه بعد از حدود يك قرن توسعه صنعتي و بهره‌برداري بي‌حد و اندازه از مناطق بكر قبلي، جمعيت آنها به شدت كاهش يافته است. اگرچه با وجود آموزش‌هاي روبه رشد و برنامه‌هاي حفاظتي قو، اين اميد وجود دارد كه تعداد آنها افزايش يابد. زماني تصور عموم مردم بر اين بود كه ببر مقيم جنگل‌هاي گرمسيري است. در حالي كه خاستگاه اصلي ببر مناطق سر و برفگير شمال آسيا و احتمالاً پايين‌تر از قطب شمال است. در گذشته‌اي دور ببرها به جنوب و سراسر شرق آسيا و شبه قاره هند و در غرب به سوي تركيه و ايران مهاجرت كردند. آنها در زيستگاه‌هاي اكولوژيكي متنوعي زيسته و با تغييراتي قابل تشخيص به زيرگونه‌هاي مشخصي تقسيم‌بندي شدند. ببرهايي كه در زيستگاه‌هاي اصلي زندگي مي‌كنند (زيرگونه موجود در سيبري) از بقيه زيرگونه‌ها بزرگتر مي‌باشند. آنها داراي پوست ضخيمي هستند كه در يخبندان‌هاي زمستاني‌ها، گرماي بدن آنها را حفظ مي‌كند. زيرگونه‌هاي جنوبي كوچكتر بوده و پوست نازكتري دارند. بعضي از ببرها سيبري نزديك 4 متر طول دارند و اين در حالي است كه متوسط طول بدن ببر بنگال 3 متر است. ببرهاي جزيره سوماترا و بالي و مناطق جنوبي‌تر، از ببرهاي بنگال هم كوچكترند و اندازه بدن آنها به طور متوسط 5/2 متر است. ببرهاي كه در زيستگاه‌هاي گرمسيري زندگي مي‌كنند، نسبت به پسر عموهاي خود در سيبري، پوست نازكتري دارند و اين قاعده در مورد همه حيوانات زيستگاه‌هاي شمالي و مناطق گرمسيري صدق مي‌كند.

راسته: گوشتخواران
خانواده: گربه‌سانان
جنس:
گونه:
1- ببر بنگال
2- ببر سيبري
3- ببر مازندران (خزر)
4- ببر چين
5- ببر هند و چين
6- ببر جاوه
7- ببر سوماترا
8- ببر بالي
پراكندگي: آسيا
زيستگاه: نيزارها، بوته‌زارها و جنگل‌ها
غذا: پستانداران متوسط تا بزرگ نظير مارال، گراز، شوكا، خرگوش، پرندگان و خزندگان، در مواقع گرسنگي از گاو و گاوميش اهلي نر تغذيه مي‌كنند.
توليدمثل: جفت‌گيري احتمالاً در زسمتان صورت مي‌گيرد. 2 تا 3 و گاهي تا 6 بچه مي‌زايد.
طول عمر: تا حدود 30 سال
وضعيت حفاظتي: در آستانه انقراض
هنگام خراميدن در ميان علفهاي بلند، بدن ببر به كمك راه راههاي مانند سايه به نظر مي‌رسد. در جنگل بامبو ببر در بين درختان زرد رنگ غيرقابل تشخيص است و در يك نقاشي طبيعي از رنگ‌هاي زرد و قهوه‌اي، ببر كاملاً نامرئي مي‌شود. ببرهاي سفيد بسيار نادر هستند و اولين نمونه از ببر سفيد در سال 1820 شكار شد. ببرهاي سفيد سيبري كمياب‌تر هستند. ولي ببر سفيد بنگال در بسياري از مناطق هند يافت مي‌شود. بعضي از آنها به طور خالص سفيد هستند و رنگ خيره‌كننده‌اي دارند. اغلب ببرهاي سفيد چشمان آبي و نوارهاي قهوه‌اي يا سياه دارند. ابتدا تصور مي‌شد كه ببر سفيد نژاد متفاوتي است ولي در واقع آلبينو (زال) هستند. آنها در يك وهله زايمان، به همراه ببرهايي با رنگ‌آميزي معمولي متولد مي‌شوند. ببرهاي سفيد هنوز هم موضوعاتي افسون‌كننده هستند و حتي خرافاتي در مورد آنها وجود دارد. در پادشاهي آسام يك اعتقاد كهن وجود دارد مبني بر اينكه هر كس ببر سفيدي را ببيند زود مي‌ميرد.
روند تكامل ببرها
ببرها و ديگر گوشتخواران از جانور به نام مياسيد مشتق شده‌اند كه در زمان دايناسورها يعني حدود 60 ميليون سال پيش مي‌زيسته‌ است. اين پستاندار كوچك با بدن كشيده و دست و پاي بلند و قابل انعطاف خود، در طي ميليون‌ها سال به صورت صدها زيرگونه متفاوت تكامل يافته است. مانند سگ‌سانان، گربه‌سانان، خرس‌ها، و راسوها. امروزه تقريباً 38 گونه گربه برروي زمين زندگي مي‌كند كه شامل ببرهاي تكامل يافته در شرق آسيا نيز مي‌گردد. اندر كيچنر در كتاب تاريخي طبيعي گربه‌هاي وحشي بيان مي‌كند كه فسيل ببرها از اواخر دوره پليوسن و اوايل پليستوسن در جنوب شرق آسيا مورد شناسايي قرار گرفته است. نخستين ببر كوچك در اوايل دوره پليستوسن در جنوب چين زندگي مي‌كرده است. ببرها بين 2/1 تا 3/1 ميليون سال قبل در جاوه زندگي مي‌كردند و در حدود 2 ميليون سال پيش ببرها از مركز تكاميل خود از مركز آسيا به دو راه تقسيم پراكنده شدند. نخست ببرهايي كه از ميان جنگل‌هاي آسيا به سمت جنوب غرب و غرب آسيا پيش رفتند كه به نام ببر خزر شناخته شدند و دوم ببرهايي كه از چين به سمت كوههايمركزي آسيا و آسياي جنوب شرقي و جزاير اندونزي حركت كردند و از آنجا به سمت هند در غرب حركت كردند. (همر، 1978) به مانند شمعي لرزان در برابر باد، 3 زيرگونه ببرهاي جهان از ميان رفته‌اند. ببرهاي خزر، بالي و جاوه رفته‌اند و 5 زيرگونه باقي مانده بنگال، جنوب چين، هند و چين، سوماترا و سيبري (آمور) همگي در معرض خطر هستند. ولي هنوز اميد باقي است. كنسرسيومي متشكل از متخصصان ببر در زمينه تلاش براي حفاظت از ببرها در يك چهارچوب مرجع به وجود آمده است.
طبقه‌بندي ببرها
از آنجائي كه ببر جانوري منزوي و گوشه‌گير است، لذا يكي از جانوراني است كه مطالعات خيلي كمي روي آن صورت گرفته است. در طول قرن‌هاي گذشته دانشمندان براي طبقه‌بندي اين حيوانات به قطعيت نرسيده‌اند. نام علمي ببر ابتدا ناميده شد، سپس اسم علمي آب به پانترا تغيير يافت و اين به خاطر مشخصاتي چون گردي حدقه چشم، قسمت لامي استخواني شده و يك استخوان در بن زبان كه به حلقوم مي‌رسد، بود.
ديگر دانشمندان معتقد بودند كه پانترا مي‌بايست منحصراً براي گربه‌هاي خالدار مثل پلنگ و جگوار استفاده شود. بعضي از جانورشناسان پيشنهاد كردند كه ببر با اسم علمي جداگانه تحت عنوان دسته‌بندي شود. به هر حال زيرگونه ببر 3 زيرگونه آن منقرض شده و 5 زيرگونه آن در وضعيتي نه چندان مطلوب به بقاي خود ادامه مي‌دهند.
زيرگونه‌هاي ببر عبارت است از:
1. ببر سيبري، ببر منچوري يا آمور
Siberian Tiger
(Paanthera Tigris Altaica)
وضعيت فعلي: در معرض خطر
ببر سيبري بزرگترين گربه‌سان جهان است. وزن نر بالغ آن مي‌تواند به بيش از 350 كيلوگرم برسد. (سنگين‌ترين ركورد متعلق به يك ببر سيبري با 429 كيلوگرم، وزن است). وزن ماده‌ها بسيار كمتر است كه البته با وزن 230 كيلوگرم باز هم سنگين به شمار مي‌روند. طول بدن يك ببر سيبري (بدون در نظر گرفتن دم) مي‌تواند به بيش از 3 متر هم برسد. اگرچه اين تعجب برانگيز است ولي موارد بسياري با حدود 4 متر طول نيز شناسايي شده‌اند. اين بدين معني است كه ببر سيبري از تمام ببرهاي موجود بنگال بزرگتر است. پشم ببر سيبري از پشم ديگر ببرها قابل تمييز است. بلندي موهاي آن در بعضي نقاط بدن به 25 سانتي‌متر مي‌رسد. در ضمن صخيم‌ترين پشم نيز متعلق به ببر سيبري است. به خاطر تلاش‌هاي حفاظتي و ديگر عوامل، جمعيت آنها در طبيعت هم اكنون به 200 تا 300 قلاده مي‌رسد. در اسارت هم خوب حفظ شده و اكنون به حدود 1000 قلاده رسيده‌اند. ببر سيبري جانوري قلمروگر است. يك ببر بالغ متعلق به زيرگونه‌اي باشد و چه نر باشد يا ماده، منطقه بزرگي را به عنوان قلمروه تعيين كرده و علامتگذاري مي‌كند. قلمرو ببر سيبري از قلمرويي كه زيرگونه‌هاي ديگر ببر در اختيار دارند بزرگتر است. از آن گذشته بايد به ياد آورد كه اندازه غول‌آساي ببر سيبري نياز به غذاي بيشتري دارد. يك نره ببر سيبري مي‌تواند قلمرويي به وسعت 360 مايل مربع را در اختيار بگيرد. البته قلمروهاي بزرگتري نيز مشاهده شده است و گاهي اوقات اين قلمرو به 1080 مايل مربع نيز بالغ ش ده است. ببر چين قلمرو بزرگي را با استفاده از ادرار، مدفوع و غدد عرقي خود كه داراي بوي بسيار تند است، علامتگذاري مي‌كند. ببرهاي ماده نسبت به ببرهاي نر داراي قلمرو كوچكتري هستند و قلمروي آنها مي‌تواند با هم همپوشاني نيز داشته باشد كه اين قاعده احتمالاً براي ببرهاي ماده نيز صدق مي‌كند. طبق اطلاعات بدست آمده از برخي تحقيقات، ببرهاي سيبري تشكل‌هاي اجتماعي نيز تشكيل مي‌دهند و يك خانواده مركب از نر، ماده و توله‌ها قلمروي واحد را بين خود تقسيم مي‌كنند. چيزي كه در اين بين قابل توجه است، اين است كه قلمرو يك ببر نر مي‌تواند از قلمرو چنين ببر ماده تشكيل شده باشد. مشابه اين رفتار در ببر بنگال نيز وجود دارد. جفت‌گيري در ببرهاي سيبري به صورت فصلي است كه علت آن مي‌تواند اقليم سرد زيستگاهي ببرهاي سيبري باشد. اين پديده در بين ببرها منحصر به فرد است و اين احتمال نيز وجود دارد كه آن دسته از ببرهاي سيبري كه در اسارت هستند اگر محل اسارت آنها اقليم گرمي داشته باشد، بتوانند در طي سال به جفت‌گيري و توليدمثل بپردازند. به هر حال همانگونه كه گفته شد در حيات وحش، ببرهاي سيبري در زمستان جفت‌گيري مي‌كنند و در بهار توله‌هاي آنها متولد مي‌شوند. غرش‌هاي سهمگين ببرهاي نر در فصل جفت‌يابي، مي‌تواند براي جلب توجه ماده‌ها به كار رود و بويي كه ماده‌ها به هنگام علامتگذاري از خود بر جاي مي‌گذارند، براي نر آمادگي ماده براي توليدمثل را مشخص مي‌كند. ببرها به شدت بر سر تصاحب ماده‌ها با يكديگر درگير مي‌شوند و مي‌توانند يكديگر را به شدت مجروح كنند. پس از اينكه ببر نر ماده‌اي را براي جفت‌يابي جلب نمود و رقيبان را نيز از ميدان بدر كرد، هنوز مشكلاتي باقي است. زماني جفت‌يابي كامل شده است كه ماده با غرش به جفتش حمله كرده، او را به عقب رانده و يا زخمي مي‌كند. ماده توله‌ها را به تنهايي بزرگ مي‌كند و توله‌ها تا 6 ماهگي از نظر تغذيه وابستگي تام به مادر دارند. ببرهاي جوان در 2-3 سالگي قلمرو مادر را ترك مي‌كنند و در 4 سالگي به بلوغ مي‌رسند. ببرها موجوداتي هستند كه براي شكار ساخته شده‌اند و ببرهاي سيبري اكثر اوقات خود را به تعقيب و شكار مي‌پردازند. آنها موجوداتي هستند شب شكارند. به دقت در كمين شكار مي‌نشينند و روي آن پرش مي‌كنند. ببر سيبري پنجه‌هاي بسيار قوي دارد به طوري كه پس از پرش به روي شكار، طعمه بخت بسيار كمي براي رهايي دارد. در اين بين وزن بالاي ببر در به زمين زدن طعمه و جلوگيري از فرار آن نقش بسزايي دارد. ببر شكارش را با ضربه به گردن از پاي در مي‌آورد. گردن را مي‌شكند و باعث بسته شدن مسير تنفسي و قطع تنفس و نهايتاً خفگي شكار مي‌شود. رجحان غذايي آنها شامل خوك‌هاي وحشي، گوزن سايگا و مرال (گوزن قرمز) است.
2. ببر مازندران، ببر خزر يا ببر هيركاني
Gaspian Tiger
(Panthera Tigris virgata)
وضعيت فعلي: منقرض شده
ببر خزر پس از ببر سيبري و بنگال، بزرگترين زيرگونه ببر بوده است. اندازه دهان تا دم آن به 2 تا 3 متر مي‌رسيده (اين اندازه تا 4 متر نيزگزارش شده) كه به اين اندازه بايد يك متر اندازه دم را نيز اضافه كرد. قد آنها از شانه به هنگام ايستادن به يك متر مي‌رسيده است. وزن نرهاي بالغ حدود 250 كيلوگرم بوده كه اين مقدار در ببرهاي ماده كمتر بوده و به 200 كيلوگرم مي‌رسيده است. ببر مازندران داراي پاهاي بلند با ساختاري باريك بوده است. اين ببر براي ده‌ها سال در منطقه‌اي زندگي كرد كه نسبت به مطالعه‌هات علمي نامهربان بوده است. از اين رو معلومات رفتارشناسي آن ناقص و سر دستي است. ولي با تمام اين اوصاف مي‌توان در مورد آن كه ببري قلمروگرا بوده كه قلمرو زيادي را اشغالمي كرده كه مساحتي به اندازه 60 مايل مربع را در بر مي‌گرفته است. ماده ببرها قلمرو كوچكتري داشتند كه آن هم در محدوده قلمرو ببرهاي نر بوده است. ببر مازندارن شكارگر فرصت‌طلبي بوده است كه داستان‌هاي شكار انسان آن نزديك به واقعيت بوده است. گرچه شكار نوع اين ببرها طوري بوده است كه بيشتر اوقات از انسان پرهيز مي‌كرده‌اند. شكار آن پستانداران بزرگ محدوده خود و يا دام‌هاي اهلي متعلق به دامداراني بوده، كه در مجاورت محدوده و قلمرو آن زندگي مي‌كرده‌اند و دام‌هاي خود را براي چرا وارد زيستگا‌ه‌ ببر مي‌نموده‌اند.
اگرچه محدوده زيستگاهي سنتي ببر خزر، زيستگاه‌هاي متفاوتي از جمله بيابان‌هاي سرد استپي تا جنگل برفگير كاج. از كوه‌هاي خشك و داغ تا جنگل‌هاي خشك برگريز را شامل مي‌شد. ولي تا اين اواخر بيشتر در ارتفاعات بلند و فلات‌هاي مرتفع آسياي مركزي در مناطق پردرخت دورمانده از دسترس انسان به بقاي خود ادامه مي‌داد. زماني اين ببرها در منطقه وسيعي از آسيا پراكنده بودند. در زمان‌هاي اخير محدوده آن مناطقي از شمال غربي چين، جنوب روسيه، شمال ايران، افغانستان و شرق تركيه را در برمي‌گرفت و از تركيه تا مغولستان وجود داشت ولي امروزه اميد اندكي براي سكونت آن در زيستگاه‌هاي قبلي وجود دارد و با قطعيت مي‌توان گفت كه ببرهاي خزر منقرض شده‌اند. ببر در ايران در نواحي جنگلي كوههاي البرز و جنوب درياي خزر در گيلان و مازندران و گرگان از حدود آستارا تا نواحي شمال تركمن صحرا زندگي مي‌كرده است.اما متأسفانه غرش‌هاي با عظمت اين جانور با شكوه براي ابد به تاريخ پيوست. درباره رنگ اين نژاد A. Satunin اشاره مي‌كند كه در همه ببرهاي ماوراي قفقاز و لنكران كه من ديده‌ام، نوارهاي شانه و پايين گردن و به ويژه طرف خاج ران نه تنها سياه نيستند بلكه حتي قهوه‌اي كمرنگ هستند ولي رنگ يك نمونه را كه از گرگان به دست آمده به ترتيب زير شرح مي‌دهد:
نوارها مانند ببر هندي سياهند ولي تعداد آنها بيشتر است و به هم نزديكترند در مومرد يك نمونه ديگر كه ا ز ايران بدست آمده ولي محل آن معلوم نيست. شرح مي‌دهد كه در بالاي سر و پشت بدن نوارها سياه هستند ولي در پهلو قهوه‌ي كمرنگ مي‌شوند و در خارج ران‌ها نوارها فقط كمي از زمينه تيره‌تر هستند و در قاعده دم و در ناحيه شكم و سينه نوارها قهوه‌اي مي‌شوند. اندازه دو پوست ببر بدست آمده از لنكران كه توسط او مورد مطالعه قرار گرفته‌اند به ترتيب 5/289 و 259 سانتيمتر بوده كه احتمالاً هر دوم ماده بوده‌اند و اندازه ببر ديگري كه رنگ قرمز و قهو‌ه‌اي داشته و از كوه‌هاي البرز بدست آمده 5/249 سانتيمتر گزارش شده كه پس از درست كردن پوست و قرار دادن بر روي بدن مصنوعي، اندازه واقعي آن كه 325 سانتيمتر بود، مشخص شد. رنگ پوست يك نمونه ببر كه از شمال البرز و جنوب درياي خزر بدست آمده و در موزه تاريخ طبيعي انگلستان وجود دارد به شرح زير است:
رنگ زمينه پشت بدن و پهلوها زرد متمايل به طلايي با نوارهاي عرضي زردرنگ يا قهوه‌اي روشن. رنگ زمينه و نوارها در پهلوهاي بدن كمرنگ‌تر از توسط و پشت بدن است. زيرشكم سفيد و با نوارهاي زردرنگ همراه است. زمينه صورت زرد و در پيشاني داراي نوارهاي قهوه‌اي و اطراف چشم‌ها و روي گونه داراي لكه‌هاي سفيد است. پاها در سطح خارجي زرد و در سطح داخلي سفيد است. دم به تناوب از نوارهاي روشن متمايل به سفيد و نوارهاي زرد پررنگ تشكيل گرديده و سينه به رنگ زيرشكم است. در سال 1332 سروان احمد هنرور آخرين گلوله را به سوي يك ببر خزر شليك كرد. در بيشه‌اي نزديك و مشرف به روستاي آق ميش در ده كيلومتري شهر كلاله، از آن پس غرش‌ ببرهاي ايران براي هميشه خاموش شد. پس از آن گزارشات غيرمستندي از حضور ببر به گوش مي‌رسيد كه هيچ كدام حضور ديواره ببرهاي را تأييد نكرده و قابل قبول نبودند. گزارشات غيرمستند ديگري نيز از حضور ببر در قسمت‌هاي دوردست افغانستان وجود دارد. انقراض ببر در تركمنستان به خاطر شكار و پاك كردن اراضي به منظور كشت كتان بود. در ايران هم شكار ببر و شكار گونه‌هايي كه مورد تغذيه ببر بودند، نابودي جنگل‌ها و نيز استفاده از طعمه‌هاي مسموم، باعث شد كه ببرها در ايران رو به نابودي بروند. گرچه باغ وحش‌هاي جهان نمونه‌هايي از ببر خزر را داشته‌اند ولي يا به آن توجه كافي نداشتند و يا به ديگر زيرگونه‌ها علاقه بيشتري نشان مي‌داده‌اند. اين احتمال كه ببر مازندران در جايي هنوز به بقاي خود ادامه دها بسيار ضعيف است. اسكندر فيروز در كتاب خود (حيات وحش ايران) درباره ببر مازندران چنين مي‌نويسد: ببر ايران نژادي است كه شناخته مي‌شود و در گذشته ازقفقاز، سواحل درياي خزر و خراسان تا شمال افغانستان، بخش‌هاي جنگلي رود جيحون و سواحل درياچه‌هاي آرال و بالخاش در آسياي مركزي پراكنش داشت. اكنون در هيچ يك ا ز اين مناطق اين ببر باقي نمانده است و آخرين ببرهايي كه طبق اطلاعات مستند در ايران وجود داشت در قسمت شرقي مازندران بوده است. در نمايشهاي معروف روم باستاني، از ببر هيركاني (منظور منطقه ساحل جنوبي درياي خزر است) براي جنگلهاي پهلوانان استفاده مي‌شد. تا حدود قرن هفدهم، آشنايي بيشتر دنياي غرب با همين ببر مازندراني بوده و چندان اطلاعاتي از ببرهاي هندوستان دردست نبود و لابد به همين علت است كه شكسپير در مكبث از ببر هيركاني سخن مي‌گويد. موي ببر ما شايد قدري پرپشت‌تر و روشن‌تر از ببر هندي و بلكه مي‌ت وان گفت كه چيزي بين هندي و ببر سيبري بوده است. فرير در سال 1845 در مورد منطقه كشف رود در مرز ما با افغانستان نقل مي‌كند كه ببر شاهي گاهي ديده مي‌شود. حدود بيست سال ديرتر، وامبري Wambery كه با عده‌اي كه از راه پله سفيد و شيرگاه به شمال مي‌رفت اين جمله خاص را مي‌نويسد: شبگاه ما در هفت تن بود. وسط جنگل زيبايي از شمشاد، جوانان ما به سراغ چشمه آبي رفتند ولي ناگهان صداي ترسناك از پريشاني شنيدم... گفتند كه حيواناتي نزد چشمه ديده‌اند. ابتدا فكر كردم كه بايد شير باشد، و يك شمشير زگ زده را به دست گرفتم و در جهتي كه گفته بودند رفته و در فاصله‌اي نسبتاً دور دو ببر با شكوه ديدم كه شكل‌هاي نواردار زيباي آنها در بين بيشه و بوته‌ها گاه گاه ظاهر مي‌شد. درباره شكار مفصل ضل‌السلطان د ر شبه جزيره ميمانكاله و كشته شدن 35 ببر قبلاً مطالبي از تاريخ سرگذشت مسعودي نقل شد لازم است اكنون اضافه شود كه شايد كل جمعيت ببر در استان مازندران در آن زمان بيش از چيزي حدود چهار يا پنج برابر اين رقم نبوده. و لذا همين يك شكار عظيم ضربه سهمناكي در كاهش تعداد ببر بوده است! اما اين هنوز زماني است كه در خيلي از نقاط كشور پهناور ما موقعيت و شرايط محيطي خوبي براي وحوش وجود داشت. از باب مثال چند سطري از سفرنامه ركن الدوله (به سال 1220 ه.ق- 1881 م) و مربوط به منطقه سرخس يعني منتهي اليه شمال شرقي ايران و نزديك مرز تركمنستان ارائه مي‌شود: چند نفر از خدمه كه پي يك اسب فراري مي‌گشتند... از ميان جمعيت قدري دور افتادند، در جنگل ببر ديدند چون بي‌اسلحه بودند جرأت نزديكي به آن نكرده و ببر هم ا ز هياهوي آنها فرار كرد... و بعداً نيز ذكر مي‌شود: بعد پوست ببر و يك سر گزار كه تركمن‌ها چند روز قبل شكار كرده بودند به حضور والا آوردند. نيز چند بار به وفور شكار غم از پرنده و چرنده و همچنين جنگل و نيزار اشاره مي‌شود شرح كنيدون درباره ببر ا يران منحصر به فرد است. (دليل ديگر جالب توجه بودن نوشته او براي خواننده علاقمند به طبيعت اين است كه اولين و تنها كسي است كه درباره منطقه‌اي كه 60 سال ديرتر مشهورترين پارك ملي ايران شد، يعني پارك ملي گلستان و در آن به شكار پرداخته بود. شرح مي‌دهد). در آنجا مدتي به شكار كوه و جنگل مشغول بود و از جمله دو ببر را شكار مي‌كند. راجع به ببر اول مي‌گويد:
نر بزرگ و سنگين بود كه وضع جسمي‌اش بسيار خوب بود. نتوانست اندازه آن را فوري بگيرد. ولي اظهار داشت كه حتماً به بزرگي يك ببر خوب هندي بود و پوستش پس از ميخكوب شدن يازده فوت و شش اينچ(3/51 متر) طول داشت). ببر دوم كه آن را روي رد خون، بسيار تعقيب و جستجو كرد و اما پيدا نشده به نظرش از اولي بزرگتر بود. كنيون بر اين انديشه بود كه چرا در اين نواحي غني ببر فراوان نيست. با توجه به وفور طعمه و كمي دشمن... و چون دلي ديگري به نظرش نمي‌رسد پاسخ مي‌دهد كه... اوقات خوش (يعني وضع زياده از حد مطلوب) باروري را كاهش مي‌دهد. كنيون شايد فساد نژادي افراد عياش را در نظر داشته است، ولي در مورد ببر مازندران و از لحاظ زيست‌شناسي به طور كلي، اين فرضيه مصداق ندارد. البته چون موضوع خاص و جالب توجهي است، بايد آن را قدري تجزيه و تحليل كرد. وصف ضل‌السلطان درباره ميانكاله و اينكه فرق كامل بوده است درباره منطقه تنگه گل، آلوباغ، و غيره (كه شكارگاه كنيون بود) نيزكاملاً صدق مي‌كند چون به واسطه قرار داشتن روي مرز حوزه نفوذ كرد و تركمن، عملاً در حكم قرق ويژه‌اي بوده و به علاوه اكولوژي خاص و گوناگون آن موجب كثرت و تنوع فوق‌العاده حيات وحش شده بود (كه كنيون نيز از آن حكايت مي‌كند) بايد اضافه كرد كه اگر هم شكار ظل‌السلطان، نزديك حدود 35 سال زودتر به وقوع مي‌پيوست، خللي در بحث اينجا وارد نمي‌آورد، چون شبه جزيره است كه رو به تنزل رفت ولي منطقه گلستان دست نخورده باقي ماند. به طوري كه قبلاً ذكر شد در شكار ظل‌السلطان 35 ببر گشته شد اگر براي احتياط درقضاوت فراري‌ها را به حساب نياوريم (در صورتي كه البته مي‌نويسد ببر و مرال و... شكار كرديم... واقعاً هزار هزار فرار كردند باز هم براي ميانكاله كه از شكارگاه كنيون (كه دو ببر ديد و زد) كوچكتر هم بوده است. 35 ببر رقم زيادي است. حتي در هندوستان سالها پيش نيز به دست آوردن چنين تعدادي در يك ناحيه به اين مساحت تقريباً غيرممكن مي‌بود. پس چگونه است كه در يكي از دو منطقه با طبيعت بسيار غني، تعداد ببر زياد است و د ر آن يكي كم؟ پاسخ به اين پرسش تا حدي در مقدمه ارائه شد: ايستگاه مناسب ببر، جنگل‌هاي كوهپايه و جلگه‌اي بوده است. نه به خاطر ارتفاع پايينتر آنها بلكه به اين د ليل كه در نزديكي نوعي تالاب با نيزار قرار داشتند و اين تالاب‌ها براي ببر داراي اهميت ويژه بوده است. ببر در اصل بيشتر يك حيوان شمالي است و نه مربوط به جنگل‌هاي مناطق حاره (در منچوري و سيبري برودت تا 34 درجه سانتي‌گراد زير صفر را تحمل كرده است). ميانكاله در مجاورت تالاب و نيزار وسيع بوده است و جنگل و بيشه پيرامون آن بدون انقطاع به تالاب‌هاي مختلف ديگر نيز ادامه داشته است. به نظر مي‌آيد كه براي ببر اين وضع، ضرورتي قوي و اكولوژيك است و به همين علت در گذشته در سرخس در مجاورت نيزار ديده مي‌شده و وجود آن در كنار رود آمودريا و در سواحل نيزار خيز درياچه‌هاي ارال و بالخاش نيز گزارش مي‌شد و ببر حيواني است كه چندان توان تحمل هواي گرم را ندارد و براي دفاع به سايه و آب پناه مي‌برد و خود را در آب فرو مي‌كند و شناگر خوبي است. پيشينيان درشمال ايران نيز حكايت مي‌كردند كه ببر بچه‌هايش را در ميان نيزار به دنيا مي‌آورد. باري، تنها آب عمده در جنگل‌هاي گلستان ما درسو است كه سرچشمه آن در يان منطقه است و از وسط دره (كه محل جاده اصلي، تردد و مزاحمت است) جريان پيدا مي‌كند. در فاصله‌اي به طرف غرب نيز دو تالاب كوچك در آن زمان وجود داشت. در مجموع، اكوسيستم آن محل به رغم كيفيت درخشان آن به نسبت محدوديت وجود آب در سطح بزرگ‌تر، ظاهراً پذيراي فقط تعداد كمي ببر بوده است. اما بايد خاطر نشان ساخت كه آخرين ببري كه در ايران ديده و متأسفانه بلادرنگ كشده شد. در سال 1332 و در نزديكي همين منطقه بوده است. اين رويداد تقريبا همزمان بود با تخريب (و عاقبت محو) تالاب‌هاي مورد اشاره دربالا كه خارج از محدوده منطقه قرار داشتند.
3. ببر چين
Chinese Tiger
(Panthera Tigris amoyensis)
وضعيت فعلي: در معرض خطر
مطالعات برروي اسكلت‌هاي ببر نشان مي‌دهد كه ببر چين نسبت به ببرهاي امروزي از قدمت بيشتري برخوردار است. اجداد ببرها در سيبري تكامل يافتند كه اين شايد توضيح اين مورد باشد كه حتي در جنگل‌هاي گرمسير امروزي نيز ببرها، برخي عادات مربوط به دوران سرما و تطبيق با شرايط سخت را حفظ كرده‌اند و ترجيح مي‌دهند كه در طي روز، به جاي حركت كردن در آبهاي خنك به آبتني بپردازند. در حدود 10000 سال قبل يخچال‌هاي يك عصر يخبندان جديد، نياكان ببرها را مجبور به مهاجرت به سمت جنوب به سوي مرزهاي ببرهاي امروزي نمود. تاريخ بازگشت ببرهاي چين به سوي مرزهاي قبلي خود، حداكثر به ده هزار سال قبل مي‌رسد و مي‌تواند به انسان‌هاي امروزي در مورد اينكه ببرهاي گذشته چه شكلي داشته‌اند، بهترين ايده را بدهد. خز ببر چيني، بلندتر از همه ببرها به جز ببر سيبري است. نوارهاي مشكي بدن ببرهاي چيني پهن‌تر بوده و نسبت به ديگر ببرهاي فضاي بيشتري را اشغال مي‌كند. ولي تعداد آنها كمتر از ساير ببرهاست. رنگ زيرين آن به نسبت ديگر ببرها كم‌رنگ‌تر است ولي ناحيه سفيد رنگ آن در زير بدن فضاي كمتري را در بر مي‌گيرد. ببر چين، ببر متوسطي محسوب مي‌شود چيزي بين ببر سيبري و ببر بالي، اين امر بدين معني است كه ببر نر چيني از نوك تا دم چيزي بالغ بر 2/8 متر طول دارد كه بايد به آن 1 متر اندازه دم را نيز افزود. ببرهاي نر مي‌توانند به 300 كيلوگرم بالغ شوند و مانند ديگر زيرگونه‌هاي ببر، ماده‌ةا به طرز محسوسي از نرها كوچكترند. اندازه ماده‌ها به 2/5 متر مي‌رسد و وزن آنها بالغ بر 200 كيلومتر مي‌شود. در مورد رفتار ببرهاي چيني، چه در اسارت و چه در عرصه حيات وحش اطلاعات اندكي وجود دارد اين احتمال در مورد آنها وجود دارد كه آنها حيواناتي قلمروگرا هستند كه هر نر آن قلمرويي به اندازه 40 مايل مربع را اختيار كرده است. قلمروي ماده كوچكتر از نرها بوده و با آن همخواني دارد و قلمرو هر 4-3 ببر ماده به اندازه قلمروي يك ببر نر مي‌باشد و اين احتمال وجود دارد كه قلمروي ببراي ماده با يكديگر همپوشاني داشته باشد. ماده‌هاي ببر چيني، در طي سال قابليت جفت‌گيري دارند ولي مدت و زمان و مراحل اصلي آن نامشخص است. بعد از طي مدت 110 روز كه البته برخي آن را زودتر از 105 روز مي‌دانند، ماده دو توله به دنيا مي‌آورد. گرچه گزارش‌هايي مبني بر تولد 7 توله نيز وجود دارد. نوع پرورش توله‌ها، مشابه ببرهاي بنگال و هند وچين است كه اين به خاطر شباهت زيستگاهي بين آنهاست. جزئيات بزرگ كردن توله همچنان مبهم است. توله‌ها در 3 تا 6 ماهگي از شير گرفته مي‌شوند. و در سن 3 تا 4 سالگي به سن توليدمثل مي‌رسند. توله‌هاي بالغ براي سال‌هاي طولاني درقلمروي مادر مي مانند و همين كه بزرگتر و قوي‌تر شدند عاقبت يا آن را ترك مي‌كنند و يا قلمرويي خارج از آن را علامتگذاري مي‌كنند. هنوز معلوم نشده كه آيا نرها بر سر قلمرو با هم مي‌جنگند يا خير ولي اين امكان وجود دارد كه مرحله تغيير مسئوليت با آرامش باشد و آن تسليم يك ببر در برابر ببري ديگر از طريق رفتن به جاهاي دوردست باشد. اين مورد در مورد ببرهاي ماده نيز هنوز مشخص نيست. آيا آنها هم در مورد قلمرو به زد و خورد مي‌پردازند يا خير؟ البته مداركي دال بر همپوشاني قلمروهاي ببرهاي ماده و اينكه آنها با مصاحبت با ديگر ببرهاي ماده آنها را تحمل مي‌كند، وجود دارد. ببرهاي چين اغلب وقت خود را صرف شكار كردن مي‌كند كه بيشتر آن در شب اتفاق مي‌افتد. شنوايي قوي دارند و ديد شبانه آنها عالي است. (وضعيت ديد در شب آنها نسبت به انسان در موقعيت عالي قرار دارد و به خوبي ديد گربه‌هاي فعلي است)، اگر ببر چين را مانند ببرهاي ديگر بدانيم بايد گفت كه آنها روزها را براي خوردن يك شكار بزرگ صرف مي‌كنند و شكار ترجيحي آنها نيز پستانداراني با 50 كيلوگرم وزن و بيشتر از آن است. شايد به جز چند گروه كوچك ببر كه در اسارت هستند، هم اكنون تنها چهل ببر در طبيعت وجود داشته باشد.
4. ببر هندوچين يا كوربت
Indochinese Tiger
(Panthera Tigris corbettl)
وضعيت فعلي: در معرض خطر
ببر هندوچين در سال 1968 به عنوان يك زيرگونه مستقل مورد شناسايي قرار گرفت و قبل از آن تاريخ، اطلاعات اندكي از آن در دست است و اين به خاطر وقوع جنگ‌هاي مختلف ا ز 1968 است كه محققان را در راه رسيدن به زيستگاه‌هاي آن با دشواري‌هايي مواجه كرده بود. پوست ببر هندوچين در ميان ديگر ببرها بي‌همتاست كه اين به خاطر وجود خال‌هاي موجود در آن است. ببر هندوچين نوارهايي مشكي دارد كه از پشت بدن جهت رو به پائين دارد و اين نوارها در اطراف به خال‌هايي منتهي مي‌شوند. زردي پس زمينه پوست ببر هندوچين نسبت به ديگر ببرها تيره‌تر است و در پايني كناره‌ها نسبت به ديگر قسمت‌ها از رنگ روشن‌تري برخوردار است. رنگ‌آميزي بدن ببر هندوچين مي‌تواند حاصل يك نوع تطابق با پوشش گياهي متراكم محيط اطرافش باشد وقتي كه در حال حركت است، نوارهاي بدنش استتار در زمينه اطراف را برايش مهيا مي‌كند و وقتي كه در حال استراحت است نقش‌هاي بدنش مي‌تواند مانند الگوهاي نقوش كف جنگل باشد. ببر هندوچين زيرگونه‌اي است با جثه متوسط و اندازه‌ةاي آن نزديك به ببر چين است. اندازه نرهاي آن به 2 تا 5/2 متر مي‌رسد كه اين اندازه بدون احتساب دم است و دم به تنهايي 90 تا 120 سانتيمتر طول دارد. ماده‌ها حداكثر 2 متر طول دارند و اندازه آنها حدود 1 متر است. وزن نرها 225 و ماده‌ها 150 كيلوگرم است. الگوهاي رفتاري ببر هندوچين د ر حال حاضر اسرارآميز است. به نظر مي‌رسد كه الگوي قلمرو طلبي ببرهاي نر و ماده مشابه ببرهاي ديگر باشد. ببرهاي نر به نسبت خود قلمروهاي بزرگتري د ارند و قلمرو ماده‌ها كوچكتر از نرهاست و در محدوده آن قرار مي‌گيرد و ميزان آن براي ببرهاي نر (بسته به نوع زمين قلمرو) به بيش از 40 مايل مربع مي‌رسد. به نظر مي‌رسد سرگرمي مورد علاقه ببرهاي هندوچين شنا باشد و آنها ترجيح مي‌دهند كه نزديك آب باشند. حتي اگر بتوانند اين آب را در كنار كوههاي خشك سرزمينشان پيدا كنند. آنها وقتي به شكاري دست پيدا مي‌كنند، آن را به نزديكي آب مي‌آورند و غذا را با چند بار آب نوشيدن مي‌خورند. درست مانند كاري كه ببر بنگال انجام مي‌دهد. ببرهاي هندوچين به عنوان شكارگر جانوران بزرگ شناخته شده‌اند. پستانداراني مانند گوزن، گراز و خوك‌هاي خرطوم‌دار. ولي هنوز معلوم نيست كه آيا در موقع در دسترس نبودن غذا به حد كافي به شكارهاي كوچك رو مي‌آورند يا خير. ولي به نظر مي‌آيد در اين زمينه بايد از الگوي ببر سيبري پيروي كند. چرا كه ببر سيبري در مواقعي كه غذا به حد كافي نيست، به خوردن شكارهاي كوچك رو مي‌كند. آنها روزها را براي خوردن يك شكار بزرگ صرف مي‌كنند و اگر چيزي باقي مانده باشد دست به شكار ديگري نمي‌زنند و وقتي از لاشه شكار دست مي‌كشند كه ديگر چيزي براي خوردن باقي نمانده و حتي استخوانها خورده شده باشد. ببر هندوچين معمولا دست به شكار دام‌هاي اهلي نمي‌زند ولي اين رويه مي‌تواند تغيير كند و آن وقتي است كه جوامع انساني به قلمروهاي فعلي آب دست اندازي كنند. الگوهاي توليدمثلي كه آن نيز مانند ببرهاي ديگر است دوره آبستني آن 105 روز است و 2 تا 4 توله متولد مي‌شوند. توله‌ها در 3 تا 4 سالگي به سن توليدمثل مي‌رسند. در بخش اعظم سراسر هندوچين، در محل امروزي تايلند، ويتنام، كامبوج و درقسمت‌هايي از برمه سابق (ميانمار فعلي) و مناطق دوردست مالزي پراكندگي دارد. ببر هندوچين بعد از ببر بنگال بيشترين تعداد جمعيت را دارد و در حال حاضر حدود 1400 تا 1500 قلاده از اين ببر وجود دارد.
5. ببر جاوه
Javan Tiger
(Panthera Tigris sondaica)
وضعيت فعلي: منقرض شده
ببر جاوه دومين ببر كوچك دنيا است. (از آن كوچكتر ببر منقرض شده بالي است.) حدود 180 سانتيمتر طول داشته كه اندازه دم آن به 60 تا 80 سانتيمتر مي‌رسيده است. وزن نرها 200 و ماده‌ها 125 تا 150 وزن داشته‌اند. ببر جاوه بلندترين موهاي سينه را در بين ببرها دارا بوده و از ديگر ويژگي‌هاي آن يال كوتاهي بر پشت گردن و پوست زيرين دارچيني تيره و مشخصه واضح آن، دسته نوارهاي مشكي پررنگي است كه در سراسر بدن آن وجود داشته و در قسمت انتهايي بدن بيشتر مي‌شود.
رفتار ببر جاوه:
ببر جاوه حيوان انزواطلبي است كه جز زمان جفت‌گيري و يا پرورش توله‌ها در باقي موارد تنها زندگي مي‌كند. راهي براي تعيين حد واقعي قلمروي ببر جاوه وجود ندارد، چون هيچگاه مجال يافتن و تصاحب يك قلمروي واقعي را نيافت. اين ببر موجودي شبزي بوده است. دانشمندان به اين نتيجه رسيده‌اند كه بعضي حيوانات قبلا روزگرد بوده‌اند ولي به خاطر وجود انسان د ر اطراف خود شبگرد شده‌اند. اين تغيير رفتار در بعضي گونه‌هاي (نظير سروال) رخ داده ا ست. از آنجا كه انسان در تمام نقاط جاوه حضور داشته، زندگي انفرادي بهترين روزنه اميد براي بقاي ببر جاوه بوده است. از آن گذشته اين حيوان در نقاطي كه آب وجود داشته، زندگي مي‌كرده است. مناطق پرآب، محل مورد علاقه ببرهاي جاوه بوده كه بيشتر وقت خود را به شنا كردن مي‌پرداخته و از آنجا كه شناگر خوبي بوده حتي به هنگام شنا در اقيانوس نيز مشاهده شده است. تكنيك شكار ببر جاوه نيز مانند ساير ببرها بوده است اين ببر آخرين بار در سال 1972 مشاهده شد و به خاطر سرزمين اصلي‌اش كه يكي از جزاير اندونزي بدين نام شناخته شده. از ببر جاوه تنها يك عكس موجود است.
6. ببر سوماترا
Sumatrian Tiger
(Panthera Tigris Sumatrac)
وضعيت فعلي: در معرض خطر انقراض
اين ببر، بومي جزيره سوماترا اندونزي و يكي از ببرهاي كوچك مي‌باشد. نرهاي بالغ از ماده بزرگترند و يك ببر نر بالغ بين 170 تا 220 سانتيمتر طول دارد و اين به جز دم يك متري آن است. وزن نرها بين 225 تا 275 كيلوگرم است. يك ماده بالغ از سر تا دم 170 سانتيمتر است و دم آن نيز حدود 70 تا 100 سانتيمتر مي‌باشد. وزن ماده‌ها به 150 تا 175 كيلوگرم مي‌رسد. ببر سوماترا موهاي سينه بلندي دارد. سر آن ساختمان چهارگوشي دارد كه در نيمرخ، شيب بيني را به پيشاني مي‌رساند. نوارهاي مشكي آن كه گروهي به هم نزديكند، بلند هستند. خز آن كوتاه و صاف است ولي براق نيست. ببر سوماترا به تازگي مورد توجه و مشاهدات علمي قرار گرفته و بسياري از جهات رفتار آن آشكار نيست. ببري قلمروگرا بوده كه قلمرو نرها ممكن است با هم همپوشاني داشته باشد. جفت‌يابي در كل سال مي‌تواند روي دهد. ببرهاي ماده موقع علامتگذاري قلمرو خود به نرها نيز نشان مي‌دهد كه آيا آمادگي توليدمثل را دارد يا خير. ببر سوماترا شكار در شب را ترجيح مي‌دهد. او به پشت طعمه خزيده و آن را با ضربه پنجه نقش زمين مي‌كند. وقتي طعمه را به زمين زد، سعي مي‌كند كه گلوي آن را به دندان بگيرد. ببر وقتي طعم را گرفت، بخت كمي براي فرار آن باقي مي‌گذارد. آنگاه با پنجه‌هاي قوي‌اش به گلوي آن فشار آورده و آن را خفه مي‌كند. ببر سوماترا مانند ديگر ببرها، طعمه‌هاي بزرگ نظير گوزن و آنتيلوپ را ترجيح مي‌دهد. سال‌ها پس از اعلان وضعيت ببر به دنيا به عنوان گونه در معرض خطر، جمعيت آن در طي دهه گذشته به نصف كاهش يافته است. هم اكنون 500 تا 600 قلاده ببر آزاد سوماترايي وجود دارد.
7. ببر بنگال
Bengal Tiger
(Panthera Tigris Tigris)
وضعيت فعلي: در معرض خطر
ببر بنگال بزرگترين ببر بعد از ببر سيبري است. اندازه بالغين به 265 سانتيمتر مي‌رسد و وزني بالغ بر 275 كيلوگرم براي نرها و 150 كيلوگرم براي ماده‌ها دم آنها در حدود 110 سانتيمتر است. گرچه گزارش‌هايي مبني بر وجود ببرهاي بنگالي با 4 مترطول و 500 كيلوگرم وزن وجود دارد. ولي شواهد علمي از چنين گزارش‌هايي پشتيباني نمي‌كند. قبل از استقلال هندوستان ببرها به عنوان يك عامل تهديد و نيز براي ورزش شكار مي‌شدند. شكار ورزشي‌ ببرها بيشتر توسط مهاراجه‌هاي هند و يا لردهاي انگليسي انجام مي‌شد. آنها سوار بر فيل شده و اين در حالي بود كه صدها مرد پياده همراه آنها، با آتش زدن بوته‌ها ببرها را به سوي نقطه خاصي فراري مي‌دادند و وقتي كه آنها در تيررس قرار مي‌گرفتند، توسط مهاراجه‌ها و لردها شكار مي‌شدند. پس از شكار، ببر به دام افتاده مورد اندازه‌گيري قرار مي‌گرفت كه در بعضي موارد نتايج اعلام شده بيش از چيزي بود كه مورد اندازه‌گيري قرار مي‌گرفت. از آب گذشته، ببري كه توسط يك اشراف‌زاده شكار مي‌شد، بايد اندازه‌هايي در شأن آن اشراف‌زاده مي‌داشت و مسلما ببري كه توسط يك اشراف‌زاده انگليسي شكار مي‌شد، مي‌بايست حتما از ببري كه مهاراجه شكار مي‌كرد بزرگتر باشد.
از اينها كه بگذريم، يافته‌هاي علمي ببر بنگال را بعد از ببر سيبري بزرگترين ببر مي‌داند و آنرا در بين ديگر ببرها دومين ببر بزرگ معرفي مي‌كند. ببر بنگال تصويري است كه مردم با شنيدن نام ببر براي خود تصور مي‌كنند. اين ببرن نسر و پنجه‌هاي بزرگي دارد. خز آن نارنجي رنگ است كه الگوهايي از نوارهاي سياه باريك دارد. موهاي به نسبت كوتاهي دارد و داراي ريش زبر و افتاده‌اي است. ببر بنگال را با اسمي ديگري مثل ببر هندي، ببر سلطنتي و ببر بنگال سلطنتي نيز مي‌خوانند. وقتي مردم ببر بنگال را به ذهن مي‌آورند، جانور وحشي ترسناكي را تصور مي‌كنند كه براي مدتي رفتار كليشه‌اي يكساني دارد. ببر بنگال ببر منزوي، صبور و با احتياطي است كه از پوشش جنگلي اطراف خود براي تعقيب و شكار طعمه استفاده مي‌كند. وقتي طعمه در دسترس قرار گرفت. ببر به سوي گلوي‌ آن خيز برمي‌دارد و با يك گاز محكم گردنش را مي‌شكند و با فشردن مجراي تنفسي باعث خفگي طعمه مي‌شود. بعضي از ببرهاي بنگال بدين طريق انسانهايي را از پا در آورده‌اند. در اينجا بايد متذكر شده كه ببرها اصولا از نزديكي به انسان پرهيز مي‌كنند و ترجيح مي‌دهند كه در فواصل دور از انسان باقي بمانند. مسئله شكار انسان توسط ببرها ممكن است از آنجا ناشي شود كه انسان‌ها ببرها را در درون زيستگاه‌هايشان تحت فشار قرار داده‌اند و ببرها محلي را براي فعاليت نيافته‌اند. در مورد تهديد زندگي انسان نبايد اغراق كرد. و بايد اين را از نظر دور نكرد كه تنها معدودي از ببرها هستند كه به انسان نزديك شده‌اند. از سوي ديگر يكي از مشكلات، حفاظت ببرها در مناطقي است كه سكونت‌گاه انسان است و انسان‌ها نمي‌خواهند در اين قلمرو با ببرها شريك باشند. كوتاه كردن دست ببر از زيستگاه و طعمه‌هاي مورد علاقه‌اش باعث شده كه اين حيوان رو به شكار دام‌هاي اهلي بياورد و اين تنها زماني است كه تحت فشار گرسنگي قرار گرفته باشد. ولي به هر حال جداكردن زيستگاه‌هاي ببر و انسان از يكديگر مشكل است و علاوه بر اين، رشد روزافزون جمعيت را نيز نبايد از ياد برد. كه اين مسئله در آينده تعارضات بين ببر و انسان را افزايش مي‌دهد. ببر بنگال ببري قلمروگرا است كه گاهي زد و خوردهايي ميان مهاجمان و صاحبان قلمرو رخ مي‌دهد او در عين حال موجودي صبور است و مي‌تواند ببر ديگري را در نزديكي‌ ببرهاي خود تحمل كند. برخي از ببرها نيز ببرايي آواره هستند كه پس از مدتي اقامت در يك زيستگاه (كه ممكن است چند هفته تا چند ماه باشد) آن زيستگاه را به سمت زيستگاه ديگري ترك كنند. گرچه ببرهاي بنگال موجوداتي انزواطلب هستند ولي گاهي ديده شده كه در كنار رودخانه‌ها و يا درياچه‌ها به طور دسته‌جمعي زندگي مي‌كنند. اين امر البته به خاطر خوي اجتماعي آنها نيست، بلكه به خاطر اين است كه آنها يكديگر را فقط تحمل مي‌كنند. ببر بنگال نيز عاشق آب است و انتخاب عمده‌اي از قلمروها بر مي‌گردد به جريانات آبي موجود در زيستگاه‌هاي آنها. آنها شناگران قابلي هستند و در روزهاي گرم، عمده وقت خود را به آبتني مي‌پردازند. در زمان جفت‌يابي ممكن است قبل از توليدمثل، ببرهاي نر و ماده براي ماهها در كنار هم بمانند. در زمان تولد تا 6 توله متولد مي‌شود كه سن بلوغ آنها 4 سال است و توله‌ها تا 3-2 سالگي در قلمروي مادر مي‌مانند.
8. ببر بالي
Bali Tiger
(Panthera Tigris Balica)
وضعيت فعلي: منقرض شده
توصيف ببر بالي:
اين ببر كوچكترين ببر بين 8 زيرگونه ببر شناخته شده بود. اگر قياسي انجام دهيم مي‌بينيم كه اين ببر به اندازه يك پلنگ بوده و يا جثه‌اي در حدود نصف ببر سيبري داشته است. حتي وزن بزرگترين ببر نر شناخته شده بالي از 100 كيلوگرم تجاوز نمي‌كرده است. امروزه در ميان ببرهاي موجود، ببر سوماترا كوچكترين ببر جهان به شمار مي‌رود. ببر بالي داراي خز ضخيمي به رنگ نارنجي تيره و نوارهاي تيره‌تر و كمتري به نسبت ببرهاي ديگر بوده است. نوارهاي پهن‌تر با تمايل به بيرون بوده‌اند كه بين آنها خال‌هاي كوچك و سياهي به چشم مي‌خورده است. قسمت‌هاي روشن كاملا سفيد و نوارهاي ميله شكل باريكو غير معمولي در سر داشته‌اند. جمجمه ببر بالي به خاطر وضعيت متفاوت دندانها از ديگر انواع ببر قابل تشخيص است.
پراكندگي تاريخي ببر بالي:
ببر بالي در جزيره بالي پراكنده بود، از دهه 1940 به بعد به عنوان يك گونه منقرض شده مورد شناسايي قرار گرفت. ببر بالي يكي از 8 زيرگونه ببرها است كه داراي كوچكترين قلمرو بوده و اين خود يك عامل تهديدكننده براي آنها بوده است. تا عصر حاضر مشاهده آنها تداوم داشته و در سال 1970 يك گزارش مشكوك مربوط به منطقه شرقي در حال حفاظت به دست آمد و در سال 1972 كارگراني كه در جنگل كار مي‌كردند ديدن ببر گزارش دادند. از آن تاريخ به بعد گزارش ديگري وجود ندارد. طي 8 سال بعد تحقيقات متعددي د ر نواحي حفاظت شده‌اي كه از آنجا مشاهده ببر گزارش شده بود صورت گرفت. در جريان اين تحقيقات هيچ گونه ببر زنده‌اي يافته نشد. در حالي كه در يكي از مطالعات اثر پنجه‌اي يافت شد كه به خاطر بزرگي آن با اثر پنجه يك ببر سازگار بود. در مطالعه ديگر حتي لاشه‌اي كه حاكي از حمله يك گوشتخوار باشد، پيدا نشد. افزايش سريع جمعيت انساني و رشد تقاضا براي زمين‌هاي كشاورزي منجر به جنگل‌زدايي و نابودي بقاياي زيستگاه‌هاي كوچك اين ببر گرديد. عاقبت تنها ببرهاي باقي مانده به كنج شمال غربي جزيره بالي رانده شدند. از اوايل تا اواسط دهه 1930 بيشتر ببرهاي بالي با به عنوان نمونه شكار از بين رفتند يا سر از موزه‌هاي تاريخ طبيعي درآوردند. قبل از آن احتمالا فقط در مناطق كوهستاني تنگ زندگي مي‌كردند كه حتي در آنجا نيز از دست شكارچيان اروپايي كه به جزيره بالي به شكل تورهاي شكار سازمان يافته بودند، در امان نبودند. شكارچيان محلي و شكارچيان تروفه به حد كافي سلاح گرم داشتند. در بين دو جنگ جهاني ببرهاي بالي به طور وحشتناكي شكار شدند و در پايان جنگ جهاني دوم به نظر رسيد كه زيرگونه ببر بالي كاملا ناپديد گشته. شكار آخرين ببر بالي در غرب بالي در منطقه سومبار كيما به تاريخ 27 سپتامبر 1937 اتفاق افتاد و در طي آن يك ماده ببر جوان شكار شد. تاريخ دقيق انقراض ببر بالي مشخص نيست. گرچه در طي سال‌هاي 1940 گزارشاتي مبني بر وجود چند ببر بالي زنده در جزيره بالي وجود دارد. ببر بالي گرچه در سال 1912 به عنوان يك زيرگونه جداگانه شناسايي شد، ولي رده‌بندي آن به عنوان يك زيرگونه جدا هم اكنون نيز مورد ترديد ا


می پسندم نمی پسندم

تعداد بازديد : 292

تاریخ انتشار: شنبه 26 اسفند 1391 ساعت: 12:3
نظر

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:










دوستان و همکاران

با مرجع گرافیک دوست شوید !

محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما محل لگوهای شما تهران گراف قالب گراف
تمامی حقوق سایت و قالب برای(( حیوانات)) محفوظ می‌باشد و هرگونه سؤاستفاده و کپی برداری پیگرد قانونی دارد | کپی رایت ۲۰۱۳
طراحی و سئو: تهران گراف ترجمه: قالب گراف